این ایده خیلی خوبی بود که صاحب کافه همسرش را پشت پیشخوان بگذارد. مشتریان دسته دسته آمدند. بله، همسر نیمفومونی همیشه توجه بیشتری را طلب کرده بود، اما حالا برای تجارت خوب بود. جذابیت های او همیشه در تجارت بود، قهوه و همچنین الکل فروخته می شد و حتی افراد همیشگی خود را داشت. حتی یک باریستا هم می توانست به شهرت برسد اگر شوهرش اهمیتی نمی داد.
برای این موضوع، من ترجیح می دهم او را در موقعیت 69 داشته باشم، برای هر دوی ما جالب تر است! به هر حال، او کار خود را نیز به خوبی انجام داد. احتمالاً خودش را یک دختر گاوچران و کفشهایش را خار میدانست که سوار اسب نر میشد! وقتی به پهلو دراز کشید، کفش هایش ناپدید شدند، پس سواری تمام شد؟ ظاهراً فیلم در چند مرحله فیلمبرداری شده است و ما ساده لوحانه معتقدیم که نر آنقدر سرسخت است و می تواند یک خانم را برای مدت طولانی لعنت کند و تمام نشود!
میخوام بیدمشکمو لیس بزنم