او مرد متواضعی بود و خواهرش او را گرفت و فاسدش کرد و مجبورش کرد او را لیس بزند و در عوض حتی دیک او را در دهانش نگرفت و فقط او را خودارضایی کرد و او به وفور تمام شد. اما تقدیر او تحریک کننده است. بنابراین او فقط از اسباب بازی بیرون زد. چه خوب که آن را در دهان برادرش نگذاشت، وگرنه او ابتدا متوجه نمی شد. اما من فکر می کنم که او تمام موقعیت ها را به او یاد می دهد و او تبدیل به یک کونیلینگوس حرفه ای می شود.
زن قطعا جذاب است، اما خانه بسیار شیک است. به طرز مشکوکی در پایان کارکنان عظیمی از خدمتکاران، نگهبانان و رانندگان دیده نشد. و در ایوان با یک عاشق چنین بانوی ثروتمندی نمی تواند بیرون برود - همسایه ها خواهند دید! این خانمهای پولدار با معشوق در هتلها با هم ملاقات میکنند یا در میان کارکنان معشوقی پیدا میکنند. تا بیش از حد توجه خود را به خود جلب نکنند و از مشکلات غیر ضروری جلوگیری کنند!